به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟ گفتم اگه سختت ميشه تو بگيرش من نردبون و ميچرخونم(ستاد مبارزه با فتنه ي پ ن پ - واحد مرام)
بقیه در ادامه مطلب
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟ گفتم اگه سختت ميشه تو بگيرش من نردبون و ميچرخونم(ستاد مبارزه با فتنه ي پ ن پ - واحد مرام)
بقیه در ادامه مطلب
عیب است بزرگ بر کشیدن خود را
و زجمله خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
-----------------------------------------------------------------
برف ها
کم کم آب می شود
شب
ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هرکسی
رفته رفته توی راه
مستجاب می شود
بقیه در ادامه مطلب
یه روز اينشتين و نيوتن داشتن با هم قايم موشك بازي مي كردن.
انيشتن چشم مي ذاره و نيوتن مي ره پشت سر انيشتن يه مربع به ضلع يك متر مي كشه و توي اون مربع مي ايسته !
وقتي شمارش انيشتن تموم مي شه بر مي گرده و نيوتن رو مي بينه!
اينشتين مي گه : نيوتن ! سوك سوك !
نيوتن مي گه : من نيوتن نيستم !
الان ثابت مي كنم : مساحت اين مربع 1 متر در 1 متر مي شه 1 متر مربع و من
هم كه روي اين مربع ايستادم ! بنابراين نيوتن بر متر مربع مي شه پاسكال !!!
ترم اول (ترم جو گيريدگي ):
الو سلام ماماني.منم هوشنگ.واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه. دانشگاه فضاي خيلي نازيه.واي خدا خوابگاه رو بگو.وقتي فكر مي كنم امشب روي تختي مي خوابم كه قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملكت توش خوابيدن - و جرقه اكتشافات علمي از همين مكان به سرشون زده تنم مور مور ميشه..راستي اينجا تو خوابگاه يه بوي مخصوصي مياد كه شبيه بوي خونه اصغر شيره اي همسايه بغليمونه.دانشجوهاي سال هاي بالاتر ميگن اين بوي علم و دانشه! لامسب اينقدر بوي علم و دانش توي فضا شديده كه آدم مدهوش ميشه!!!
پريشب يكي از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسموميت بيمارستان!
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
تعداد صفحات : 14